مطالب ادبی

فرهنگی

مطالب ادبی

فرهنگی

یسوع ناصری – عیسی مسیح، محمدحسن توکل گلپایگانی

یسوع ناصری – عیسی مسیح

که درود بر او و راه و منش او باد!

پیام آور الهیِ

«صلح ، اصلاح و انسانیّت»

«اِنّما المسیح عیسی ابن مریم، رسول ا... و کلمته»

(4/171)

                      آری! عیسی «کلمه» است، و زاده ی «مریم»؛ بار رسالت و پیام بر دوش دارد. آن هم پیام از «آسمان» و «ا...». این فرزند مریم که یعنی دو جسم مادّی و برخوردار از مادّیت محض زمینی در زاد و بود و زیست و خورد و خواب و غرایز و نفسانیّات و همه ی اموری که دیگر فرزندان «آدم» از آن بهره می گیرند. بنابر این عیسی مسیح در این بخش از وجود و هستی، چونان که خود آدم است، (عمران/59)و در زنجیره ی پیام آوران آسمانی و الهی در شمار نوح، داوود، سلیمان، ادریس، موسی، و محمّد فرزند عبدا... می باشد. و همان راه، روش، منش و ایده را در رسالت پی می گیرد که دیگر پیام آوران الهی در زمان ابلاغ پیام آسمانی خویش برای انجامش تلاش نموده، هرگونه سختی، ناروایی و نامیزانی و رنج و آسیب دیدن و آوارگی و حرف و حکایت و شکنجه و محرومیّت و ... را پذیرا شدند. و حتّی «آه» بر نیاورده، ناله ای شکوه آمیز و از روی ناتوانی و توقّع و انتظار مزد و به اصطلاح قرآنی: «اَجر» (انعام/90) سرندادند. و با عشق و شور و ایمان به راه و رساندن پیام ادامه دادند و تا اندازه ی ممکن و توان و پذیرش خلق به نتیجه ی بایسته و شایسته رسیدند.

                                 با این پیش درآمد، قصد دارم مهرورزانه، زاد روز یسوع ناصری- عیسی مسیح؛ پیام آور «صلح و اصلاح و انسانیت» را به ویژه از نگاه یک مسلمان و باورمند به رسالت آسمانی او به پیروان و دوستدارانش، شادباش و فرخنده باد بگویم. و هر چند کوتاه و پژوهشی و مستند و بی هیچ زیاده پردازی یا یک سو نگری و تعصّب، چند سطری بنویسم و به خوانندگان نیک نگر، نکته یاب و «خودباور» نه «مقلّد» و دهن بین، پیش کش نمایم. با این امید که دست کم در پذیرش یا رد کردن و واگذاشتن یک اندیشه یا مکتب آسمانی یا بینش فلسفی، مربوط به هر سرزمین و در هر زمان و شرایط که بوده و هست، چشم بسته و ندیده و نخوانده و از روی هوا و بی توجّه به منطق دقیق پژوهشی و دریافتی درست و نزدیک به واقع، داوری نکنیم. بلکه می سزد تا در داوری ها و دوستی ها و نادیده گرفتن هامان، بیندیشیم، بپژوهیم و دریافت هامان را از هر دست که هست و با رعایت کامل انصاف به کار بندیم. و از یاد نبریم که بدترین روش ویرانگر در هر مورد، به گونه ی یک فرهنگ درآمدن «پیش داوری» بوده و هست. شیوه ای که بایسته است بنویسم در جمع و جامعه ی ما دامن گستر و فراگیر است و این دردی است بزرگ که درمانش نیز به دست خودمان می باشد.

                   به هر روی سخن درباره ی " عیسی مسیح " فرزند «مریم» است. کدام مریم و با چه ویژگی های ارزشی، انسانی و مکتبی؟ مریم، مادر عیسی و پرورش دهنده و مربّی او. آن یگانه زن پیراسته دامن و برخوردار از عفّت به واقع کلمه و پارسایی. آن خجسته انسانِ «مُطَهّر» و «مصطفی» به بیان کریمه ی الهی.(عمران/42). و فرازمند تر از هر انگشت بر نهادن و «بهتان» (نساء/156) از سوی ناراست رفتاران ناروا گفتار که قلم، شرم دارد نسبت دادن هاشان را به مریم، به ویژه از کتاب مقدّس «عهد قدیم» بنویسد. مریم، آن بلند پایه زن، در پیشگاه تاریخ و زمان و انسانیت است که از سوی فرشتگان الهی مژده می گیرد و با این مژده می بالد. بالیدن زنی که مادر است. آن هم مادر پیام آوری که خلق را به پرستش آفریدگار یگانه فرا خوانده، به انسان و سرنوشت او می اندیشد. و آن بشارت از «ا...» است که: ای مریم! نوید و مژدگانی بادت به «کلمه» ای که نامش «مسیح عیسی» است فرزند مریم. و نسبت دادن فرزند به مادر و مریم، گذشته از رموزی که در آن هست و جای بحثش در این نوشته نمی باشد؛ بیانگر یک فلسفه تاریخ است و یک آموزه ی نوین و «پروتستی عظیم» (great protest) و تاریخ ساز و جهت دهنده تا جایگاه ارزشی و والای زن را بنماید و نشان دهد که «زن» از چه قداست دامن گستر برخوردار می باشد که در گذار تاریخ، سبب ستم و جبّاریت و خود کامگی و خود پسندی (selfish) و سلطه گری مردان می شود. حالی که این وجود منسوب به «زن» و حذف آشکارای «مرد» و بر بسته ها و ژاژخایی ها و دروغ بافی ها و «بهتان» های نویسندگان « عهد قدیم و جدید»، برجسته انسان جاوید و فرازمند تاریخ و از تقرّب یافتگان پیشگاه الهی است. (وجیهاً فی الدنیا والاخره و من المقرّبین/عمران/45). و با این شیوه است که قرآن، بنیاد ذهنیات برساخته ی نویسندگان تورات و انجیل ها درباره ی «زن» را درهم می ریزد. و این پوچ اندیشی خودخواهانه ی مردان را درهم می شکند که خود را مالک و سلطه گر بر جسم و جان و سرنوشت «زن» می دانستند و می دانند! (دقت). و این بار، رسولی بدون پدر – که یعنی مرد- و از «مادری باکره» پا به عرصه ی وجود می گذرد و با «کلمه» ای از سوی «ا...» بارور می گردد و این باروری نه از خواهش تن است و بر گرفته از آب و گِل، بلکه با "القای راز ملکوت" است و خاک را آبستن «روح قدسی» می کند. (النساء/171) و سنّت شوم و غیر انسانی و خلاف راز آفرینش را درهم می شکند. و این نسبت عیسی مسیح در آیات گوناگون کریمه الهی، آشکارا و با صراحت می نماید که بر ساخته های تاریخ و حتّی نگارش تورات و انجیل، کلام مستقیم خدا نبوده و نیست و نوشته هایی است بشری، آن هم به قلم و دریافت و تحریف مردها از یهود و نصاری، همان مردان و نویسندگان تورات و انجیل ها. آن کسانی که با عناوین فریبنده به کار و تحریف پرداخته، مقدّس ترین و بی آلایش ترین واژه ها، و پاک نهادترین وجودها را از «مواضع اصلی و بنیادی» اش به در کرده، با برافزوده هایی ناراست و غیر واقع تحویل جامعه و مردم دادند. (مائده/13). و با این شیوه توانستند بار معنایی کلمات را دگر ساخته و هرگونه که خود می خواستند «کلمه» را به «حرف» بدل نموده و معنی و مفهوم «طیّبه» را از آن گرفته و پوسته ای را که در اختیار داشته، با انباشته های ذهنی و پی گرفتن نفسانیات و دستاویز قرار دادن «دین» دقیقاً آن را علیه «دین» به کار می گیرند و «کلمه طیّبه» را که چونان «شجره طیّبه» است با «اصل ثابت» و «فرع در آسمان» (ابراهیم/24) با این تزویر که ویژه بوده و هست این تحریف گران را، به «کلمه ی خبیثه» که همانند است «شجره ی خبیثه» را (همان/26) دگر ساخته، و به نتیجه ای می رسند که از پیش تعیین نموده و خواهان طرح آن بوده اند! حالی که «خبیث» و «طیّب» یک سان نمی باشد. (مائده/100) و هر یک ره آورد ویژه ی خود را دارد. چنانچه «کلمه ی طیّبه» که یک مصداق متعالی اش «عمل صالح» در همراهی «ایمان» و باورمندی به «کلام ا...» است، میوه اش « حیات طیّبه» خواهد بود. (سوره نحل/97).

            بنابر این در هر زمان و در هر سرزمین و با هر آبشخور فکری، فرهنگی، آیینی و با هر عنوان حاکمیّت سیاسی که آیین الهی بازیچه ی مقاصد شوم فرد و جمع از این ملت و مردم قرار گرفته است (انعام/70)، با قاطعیت باید گفت و نوشت که ثمره ی این «شجره ی ملعونه» ی (اسرا/59) تحریف و توجیه، یک زندگی نکبت بار همراه با ذلّت و خواری(اعراف/152) خواهد بود. نام این آیین، یهودیت باشد با تورات (عهد قدیم)، مسیحیت با عهد جدید، و اسلام و کلام الهی قرآن! زیرا به هر دلیل که دین و قوانین مربوط را دست کم گرفته، (جاثیه/35) بنیادهای اندیشه ی دینی را که در سمت و سوی زیستی دادگستر و برپا داشتن حقوق مردم است، ابزاری ساخته برای ثبات یافتن قدرت و مکنت و شهرت خویش و دین ستیزی و دین گریزی نسل موجود، (المنافقون/2) و از سویی پیشوایان دینی؛ خاخام یا کشیش ،  یا عالم اسلامی شیوه ی «سوداگری آیینی» را پیش گیرند، (اعراف/152) و پیمان های الهی را با هر عنوان و تعبیر درهم شکنند، (نحل/94) و با تزویر و ترفندهای شرعی، حق و باطل را در هم آمیخته، (بقره/42) و آنچه را در تورات و انجیل و قرآن بر حق است و در خور پیروی (توبه/111) پس پشت در افکنده، از پیش خود و برای پاس داشت نام و نان و جاه خویش، و تحریف گونه بنویسند و «من عندا...» به حساب آرند، (بقره79) و زلال حقیقت حقّ آیینی را ننمایند یا که نگذارند تا دیگران به روشنگری و نمودن «قول ثابتِ» (ابراهیم/27) حق ها و حقوق ها بپردازند، بی هیچ زیاده پردازی یا داوری نا به جا و از روی نا آگاهی و رویارویی با دسته ای و صنفی خاص در زمان، «معیشت ضَنک» (طه/124) که یعنی: زیستی تلخ و ناگوار و پر آشوب و بی سرانجام و متزلزل، همراه با سرگردانی و خانه به دوشی بهره ی این ملّت و مردم خواهد شد! نمونه را فرزندان اسرائیل که از عصر موسی، نزدیک به سه هزار و سیصد سال پیش تا امروز این زندگی را تجربه کرده و می کنند. و بنا به دریافت نگارنده آیات برشمرده در کریمه ی الهی درباره ی «فرزندان اسرائیل» و اصطلاحاً «یهودیت» بیش از بیان یک جریان تاریخی و سرگذشت قوم و آیینی با این نگرش و سرنوشت، به مانند دیگر سرگذشت های قرآنی، گونه ای "نماد" و «سیمُبل» (symbol) است با درون مایه ای که در بردارنده ی همه ی اقوام در هر زمان و شرایط خواهد بود و تنها متوجّه یهود و یهودیت در تاریخ و زمان نمی باشد.(دقّت)

                 بنابر این در روزگاری که اصطلاحاً، ریش و قیچی در دست یهود و آیین برگرفته از تورات دست نوشته ی یهودیان مرد است، برای نمونه مگر در برابر غوغائیان یک پارچه ترفند و نیرنگ که دقیقاً نبض احساسات جامعه و گرایش ها و یورش ها و صحنه سازی های مردم را با عنوان «آیین یهود» در دست گرفته اند، «یک دختر با کره ی معصوم و مظلوم» با نام مریم، چه می تواند بکند و چه راهی را برگزیند؟! و در زمانی که این «دین پناهان توجیه گر» و تحریف کنندگان همه چیز به سود کنیسه ها و «دزدگاه ها» به بیان عیسی مسیح در «عهد جدید» (متی/919) بر سر مریم ریخته، و ادیناشان! سر به آسمان کشیده است و با تمام نیرو گرد آمده اند تا این فاجعه ی ویرانگر را از بن بر افکنند! و «مریم پاک نهاد» را محکوم نموده، حیثیت انسانی اش را آسیب برسانند، و به مقاصد بدشگون و نامبارک خویش دست یابند؛ فلسفه ی پایداری و دوام اینان با بر بستن سخنان بی بنیان و به دور از حقیقت، (اِفک)، (احقاف/28) و دروغ بافی و ترفند تراشی و ایجاد آلودگی ذهنی در میان خلق که یعنی: «بهتان»، آن هم از گونه ی بس برجسته و دهن پرکن، (نساء/156) و با بادسری و پر افادگی دینی و اصطلاحاً «خودمحوری آیینی»، شیوه ی «افترا» را در پی گرفته، (عمران/24) و همه و همه را بر سر مریم کوبیده، تا دست کم او را به «فریاد ولابه» و درخواست واداشته، به زانو درآورند؛ امّا مریم که پیراسته دامنی و پارسایی و انسانیت و پایداری اش در اوج است، در یک کلمه و یک تصمیم، تمام بر بافته هایشان را پنبه کرده، رسواشان می سازد، و آن هم: سکوت است و سکوت!

               «فَقولی اِنّی نَذَرتُ الرحمن صوماً فلن اُکّلم الیومَ اِنسیاً» (مریم/26)

              یا مریم در این فضای آشفته و بر ساخته ی خود شیفتگان ناروا گفتار، سکوت را بر هر چه و هر کس که باشد، برگزین. و اگر در موضع ناراست خود، پافشاری کردند به کودک خفته در گهواره اشاره نمای تا چه می گوید و چگونه رسوایی شان را سر می دهد:

         این عیسی مسیح است که می گوید: «انّی عبدا...، آتانی الکتاب و جعلنی ّنبیاً» (همان/30) 

          سپس با سرافرازی و استواری در بیان و باورمندی به خویشتن و راه مکتبی که پی می گیرد، ابراز می دارد که: «ولم یجعلنی جبّاراً شقیاً» (همان/32) که یعنی: راه انبیای الهی، راه خود کامگی، آدم کشی، جبّاریت و سنگ دلی نیست، بلکه راه صلح است و اصلاح و انسانیت! با این خود باوری است که می گوید: 

                 والسّلامُ عَلَیَّ یوَمُ ولدتُ و یوم اَموتُ و یومَ اُبعثُ حیّاً» (همان/33)

          آری! عیسی مسیح است فرزند مریم، فرا زمان و مکان، رسول ا... (صفّ/6)، آورنده ی انجیل و آموزه هایش (حدید/27)، با پشتوانه ای از « بیّنات و حکمت» (زخرف/63) و خود نیز در زمره ی "صالحین" است (عمران/46) و تاییده شده به «روح القدس» (بقره/87)! عیسی مسیح، سدشکن است و همیشه در یادها و دل ها جای دارد. و هرگز در برابر نیروهای ناساز غیر انسانی مافیایی و فاشیستی با هر نام و عنوان، و ترفندهای «هامانی» و «سِحر ساحران» (غافر/24) و گوساله های زرّین سامری (صاّفات/125) هرگز به زانو در نمی آید. و خونی است در سلول های نظام زیستی بشر تا فرازمندترین گام های رهایی. با مژده ای گران سنگ و بیدارگر و امید بخش که:

                              «و مُبشّراً برسول یاتی مِن بعدی اسمه احمد» (صفّ/6)

                  و این «مصلح صالح» در زنجیره ی انبیای ابراهیمی (انعام/85) که همگان، «صدّیق» اند و به دور از هرگونه آشفتگی و دشمنی ورزی و جدایی طلبی (شوری/13)، از آموزگارش که «ا...» است، کتاب حکمت و تورات و انجیل را فرا گرفته است، (مائده/110) نه از شماری زیاد از عالمان دینی یهود و راهبان به دروغ، پارسا که اموال مردم را بلوکه نموده و می خورند، و راه خدا را سد می نمایند؛ (توبه/34) در گهواره و زمان فرازمندی عمر، (مائده/109) سخن می گوید و راه حقیقت و راستی را درس می دهد و می نماید و «نور هدایت نهفته در انجیل»، مائده/46) را برای خلق در زنجیر، واگو می کند.

              آری! این عیسی مسیح است که در کتاب «عهد جدید» (متی/919) منسوب به او می گوید: 

«مرا که مسیحم، خواهند گرفت و نزد رئیس کاهنان و علمای مذهبی خواهند برد و به مرگ محکوم خواهند کرد». هشدار به خلق که «در این دنیا،حکمرانان بر مردم آقایی می کنند و روًسا به زیر دستان خود دستور می دهند، امّا شما این گونه نباشید. اگر کسی می خواهد، از همه بزرگ تر باشد، باید خدمت گزار همه باشد. و سخن و پیام را این گونه ادامه می دهد: 

                «من که مسیحم، نیامدم تا به من خدمت کنند. من آمدم تا به مردم خدمت کنم. و جانم را در راه نجات بسیاری، فدا سازم» و این است که نوشته اند: "عیسی مسیح» یعنی: «نجات»!

 ادامه دارد ....                                                                              محمّد حسن توکل گلپایگانی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.